دختر با حالتی تهاجمی: «فکر میکنی از من بهتری؟»
پسر: «از چه نظر؟»
دختر: «یعنی از چه نظرایی فکر میکنی از من بهتری؟» باز هم باحالت تهاجمی.
پسر: «هیچ ایدهای ندارم. گفتم شاید تو بدونی که از چه نظر من ممکنه ازت بهتر باشم.»
دختر راضی از جواب پسر؛ دستش رو به سینه زد و در حالی که کمی چونش رو بالا آورد گفت: «خوبه.»
پسر پشتش رو به دختر کرد و دختر هم پشتش رو کرد که بره. پسر چند قدمی رو برداشت و بلند، اما با حالتی که انگار با خودش حرف میزنه گفت: «آره، من دروغگوی بهتریم.»
دختر در همون حالت خشکش زد و پسر با همون سرعت با لبخندی بر لب رفت.
پسر: «از چه نظر؟»
دختر: «یعنی از چه نظرایی فکر میکنی از من بهتری؟» باز هم باحالت تهاجمی.
پسر: «هیچ ایدهای ندارم. گفتم شاید تو بدونی که از چه نظر من ممکنه ازت بهتر باشم.»
دختر راضی از جواب پسر؛ دستش رو به سینه زد و در حالی که کمی چونش رو بالا آورد گفت: «خوبه.»
پسر پشتش رو به دختر کرد و دختر هم پشتش رو کرد که بره. پسر چند قدمی رو برداشت و بلند، اما با حالتی که انگار با خودش حرف میزنه گفت: «آره، من دروغگوی بهتریم.»
دختر در همون حالت خشکش زد و پسر با همون سرعت با لبخندی بر لب رفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر